×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

از محبت خارها گل ميشود

× سلام دوست دارم در اين وبلاگ مطالب زيبا و خواندني بنويسم تا اونهايي كه اين مطالب رو مي خونند لذتببرند و شاد بشوند ونكات اموزنده و مفيدي رو ياد بگيرند
×

آدرس وبلاگ من

sara-ah.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/narges592

من خودم را در کجا گم کرده ام

مدتهاست که با خود می اندیشم عشق را چگونه معنا کنم.تمام خلقت را دنیایی واحد می بینم.اما عشق خود دنیایی عظیم است

چرا انسانها از درک ان عاجزند؟؟؟

قانون عشق!!!ایا می شود عشق را در قالبی  گنجاند؟ نه!اگر تمام  بودنمان را در قالبی بریزیم ان تنها عشق می تواند باشد.اما عشق را در قالبی نمی توان ریخت.کاش می توانستم ان را با تمام وسعتش جاری کنم در زندگی کسانی که در روزمره گی غرقند.

تنها زمانی که بودنمان را باور کنیم وتمام انسانها را عضوی از خود بدانیم وبه تمام پیکره هستی احترام بگذاریم وبدانیم که هر کسی که وارد زندگی ما می شود عضوی از پیکر ماست.ان زمان می شود گفت که عاشق هستیم.

دیگر از هیچ نمی ترسیم.ترس از دست دادن.نداشتن.بی اعتنایی.بی محبتی.چون دیگر نیازی به اینها نداریم.مطمعنیم که کسی نمی تواند به ما ضرری برساند.چون عضوها که بهم ضربه نمی زنند.

انوقت است که دنیارا بهتر میبینیم.خدارا...موقعیت هارا...وزندگی را...

ودر می یابیم که برای شناخت هر چیز اول باید نقطه مقابل ان را شناخت.وتجربه کرد.ان وقت دیگر کسی را محکوم نمی کنیم.چون هر اتفاقی نمایانگر بخشی از وجود ماست.که خدا خواسته باشد.پس بدون قضاوت یا محکوم کردن رویدادها فقط انها را تجربه کنیم.تا به بهترین انتخاب برسیم.

تغییر زمانی ممکن است که ما مسئولیت کارهای خودرا بپذیریم.اولین گام در تغییر هر چیز این نکته است که این اتفاق افریده دست ماست.با بد نامیدن ان ما خود را محکوم می کنیم.چون ما انها رابه وجود اورده ایم.ما از حوادث می گذریم وانتخاب می کنیم چه مفهومی برای ما دشته باشند.

هر کس خالق واقعیت خود است زندگی نمی تواند به طریق دیگری غیر از انچه که ما تصور می کنیم خودرا نشان دهد.

شرایط فقط وجود دارند نه خوب هستند نه بد.بنابر این قضاوت های ارزشی ماست که به انها معنی می دهد.وباعث رنج یا شادی ما می شود.همه چیز در جایی احساس می شود که خلاء ان موجود باشد.

اگر روح ادمی هبوط را تجربه نکند اوج را نمی شناسد.تمام عمر به ما قبولانده اند تمام چیزهایی که می خواهیم بد هستند.جنسیت .پول.شادی،قدرت،موسیقی،زندگی،دوست داشتن،وبه زودی خواهند گفت خندیدن هم بد است.وبعد نوبت عشق است.

باید یا بگیریم که اگر چیزی در آفرینش مارا اذیت می کند به ان احترام بگذاریم وآن را تغییر دهیم.نه اینکه به آن حمله کنیم.نابودش سازیم....

با محکوم کردن ان چیزی تغییر نمی کند.ما باید یاد بگیریم که افکارمان را کنترل کنیم.ما خیلی چیزها در اختیار داریم اما چون از وجودشان بی خبریم درست مانند این است که ان را نداریم.

اگر به هر چیزی به طور واقعی نگاه کنیم درون ان را می بینیم.واقعیت را به عنوان چیزی که خودت خلق کردی بپذیروبعد انتخاب کن .نگه دار یا رها کن.این گونه است که می فهمی کی هستی یا چه کسی می خواهی باشی؟؟؟

انسانها به هر چیزی توجه نشان دهند به ان جنبه واقعیت می بخشند.این قضاوتهای ماست که مارا از شادی دور می سازد.

برای تو چه فرق می کند دیگران چه می گویند.اگر خودت راه بهتری برای زیستن داری انتخاب کن.انچه را که می شنوی به کارببر.بسنج.ونگاه کن تا به حقیقت برسی.حقیقت امروز ادمها تاسف بار است.

ما فقط برای بقاء زندگی می کنیم برای بدست اوردن هر چیزی با زندگی می ستیزیم.واینگونه خودرا از شادی ها محروم می سازیم.ومدام رو بسوی چهره سخت وخشن زندگی راه می رویم.واز بودن گله می کنیم.در حالی که فقط کافی است سمت نگاه خود را عوض کنیم.پشت به خورشید ان را نفی می کنیم بدون اینکه بدانیم خورشید وجود دارد ونفی کردن ما چیزی از بودن او نمی کاهد.

از خداوند یک قاضی ساخته ایم برای حکمرانی در مورد کارهایمان.خزانه داری که در صورت لزوم برای رفع نیاز به او روی می آوریم.

ما خود را قربانی شرایط می داینم واز قدرت فکر غافلیم.این ماییم که در تکرار مکررات گرفتاریم وبه جرم انتخاب منفی خودرا مدام با تازیانه می زنیم.

کاش روزی برسد که بدانیم چه لباسی اندازه تن ماست وهر لباسی را در بازار وجودمان به نمایش نگذاریم.ذهن ما بازاریست که روزانه افکار بیشماری در ان  به نمایش در می اید.شما خریدار کدام افکارید.زندگیتان به چه نیاز دارد.؟؟؟

به ما یاد داده اند که احساساتمان را نادیده بگیریم.ما نباید عصبانی شویم.نباید حسود باشیم.اگر هیجانزده وارد جایی شوید داد می زنند چه خبره؟اگر گریه کنیم یا بلند بخندیم.یا قهر کنیم ویا سوالی را فوری جواب دهیم کار غلطی انجام داده ایم.بچه خوبی نبوده ایم.واینگونه یاد گرفته ایم انچه نبودیم باشیم.نه انکه چگونه باشیم.

وقتی بزرگتر شدیم سر در گم وپریشانی به سراغمان می اید.چون از خود واقعی مان دور افتاده ایم.بخش مهمی از ما در گذشته جا مانده است.رها شده وسخت وخشک شده است.نادیده گرفته شده است.مسئله حل نشده صورت مسئله پاک شده است.

احساسات ما واقعیت ماست ما با نفی  ان خودرااز لمس زندگی واقعی محروم می کنیم.

اگر بگویی ادم صبوری هستی چیزی برخلاف صبوری در زندگی ات  پیش می آید.ترس از خدا ترس از زندگی را به ذنبال داردوترس از زندگی انسان را فلج می کند.ترس مثل مغناطیسی پدیده هارا به خود جذب می کند.ترس سلولهارا مورد حمله قرار می دهد سلا متی جسم را به خطر می اندازد.

اگر در زندگی به انچه دوست دارید نمی رسید به ان دلیل نیست که خدا نخواسته به دلیل این است که  افکار،گفتارو کردار شما بر خلاف آرزوهایتان است.

اگر شکافی در زندگیتان وجود دا رد به این دلیل است که درنگاه خداوند به شما ونگاه شما به خودتان اختلاف وجود دارد.اگر بتوانیم خودرا از نگاه خدا ببینیم همیشه خوشحال وسلامت خواهیم زیست.

ما در بدو تولد رب النوع عشق هستیم.نتیجه منفی بافی ما این است که شناخت خودرابه عقب می اندازیم.

به ما فرصتی داده اند بالاترین وپایین ترین ایده ای که از همدیگر داریم را به تماشا بگذاریم .اگر کسی را دوست داریم در واقع بهترین پاره وجود خودرا در او  می بینیم.

دنیا همانی است که باید باشد اما ما چه؟؟؟

اگر به کسی بگوییم دنیا را اینگونه که هست دوست ندارم.رفتارمان بچه گانه خواهد بود.اگر خودت را باور کنی می توانی ابراهیم شوی واز آتش بگذری. موسی شوی وبه دریا بزنی.مهم نیست که چه کسی هستی مسلمانی یا مسیحی  یا یهودی.

هر که هستی ببین چه کاری تو را به خدا نزدیکتر می کند.چگونه  می توانی اورا احساس کنی.دعا کن، ذکر بگو،به قبله رو کن،آواز بخوان،مرقبه کن.کتاب بخوان.خدا از هر راهی که تو انتخاب کنی   به نظاره ات نشسته است.

در نسیمی که موهایت را نوازش می دهد.در خورشیدی که تورا گرم می کند در بارانی که بر گونه هایت می نشیند.او در ابتدای هر فکر وانتهای ان وجود دارد.در هر احساس تو در هر عمل تو جلوه گری می کند.ببین چه چیز تو را به او نزدیک می کند ان حقیقت توست.

ما یاد گرفته ایم  داستانهای جامعه را به خاطر بسپاریم نه اینکه شخصا حقایق را کشف کنیم.

خدا در قلب انسانهاست نه در مذهب وحرفهای انها.همیشه تو در برابر رنج ها نشان می دهی کی هستی؟؟؟؟

هرگز خودرا نگران انچه می دانی یا نمی دانی نکن.نه به گذشته بیندیش نه به آینده.فقط بگذار دستان خداوند هر روز شگفتی های اکنون رابرایت به ارمغان بیاورد.

شنبه 28 اسفند 1389 - 12:36:18 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://gool.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 28 اسفند 1389   1:59:15 PM

عاشقانه زندگی کن تا بی دلیل دوست بداری
عاشقانه بنگر تا بی واسطه ببینی  
عاشق باش ...

عاشقانه گام بردار تا به مقصد برسی ...

عاشقانه بگریز تا پیدا شوی ...

عشق را بیاموز ...

عاشقانه دوست بدار تا دوستانی عاشق بیابی ...

عاشقانه بپر تا پروازی به اوج داشته باشی ...

عاشق بمان ...

عاشقانه وداع کن تا هر گاه از تو یادی شد ، سمبل زندگی عاشقانه مرور شود ...
عاشق بمان ...
چون عشق تنها چیزی ست که از فنا به همیشه میرسد


http://gool.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 28 اسفند 1389   1:58:25 PM

عشق یعنی خداشناسی خود شناسی حق شناسی از وفاپاکی و صدق و صفا

آخرین مطالب


یادتان باشد که زمان شما محدود است ........


دلتنگی


مکر زن و بد بختی مرد


عمیق ترین درد در زندگی


پلک زدن و رابطه آن با بی‌توجهی


اگر کسی تو را.......


چربی دور شکم تان را کم کنید!!


تنهاییییییییییییی


جملات زیبا و پر معنا


عشق ورزیدن


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

192667 بازدید

70 بازدید امروز

85 بازدید دیروز

553 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements